گل بادکنکي






شازده خانم کندو مي دانست که يک روز ملکه مي شود؛ ولي خوش حال نبود. مي ديد که هر روز، زنبورها دسته جمعي از کندو بيرون مي روند، ولي او دلش مي خواست که تنها برود. ملکه کوچولو از اين که سراغ گل هاي تکراري برود، خسته شده بود.
او يک روز آن قدر فکر کرد و فکر کرد تا تصميمي گرفت.
اگر مي خواهيد بدانيد ملکه کوچولو چه تصميمي گرفته بود بايد کتاب گل بادکنکي را بخوانيد. اين کتاب خواندني نوشته ي خانم سپيده خليلي است و نقاشي هاي زيباي آن را خانم شيوا ضيايي کشيده اند.
منبع: نشريه شاهد کودک شماره 42